اسرار ساكنان گذشته زمين
در سال 1878، با كشف نمونههايي از دايناسورهاي گياهخوار در مناطق مختلف، دايناسورها از پتروداكتيلها يا خزندگاني كه ميتوانستند پرواز كنند و همچنين ايكتيوسورها يا همان خزندگان قديمي كه نسل آنها امروزه منقرض شدند، گوي سبقت را ربودند و از ديدگاه عمومي به اوج شكوفايي رسيدند. در سال 1897 نيز مقاله كامل و هيجانانگيزي درباره وجود سوسمارهاي عظيمالجثه از عصر خزندگان در نواحي خشك و حارهاي كشور آمريكا ارائه شد كه نشان داد دايناسورها به عنوان پديدهاي طبيعي و كهن در افكار عمومي پذيرفته شدهاند.
در سال 1902، بارنوم براون در يك سفر اكتشافي براي نخستين بار فسيلهايي از يك دايناسور دو پا و گوشتخوار جمعآوري كرد كه تيرانوساروكس و يا تيركس ناميده شد. پس از اين در دهههاي 1920 و 1930 ميلادي مجموعههاي متنوعي از انواع فسيلهاي متعلق به دايناسورها به نمايش درآمد. اگرچه هدف از اين سفرهاي تحقيقاتي، جستجوي فسيلهايي از انسانهاي اوليه بوده است، اما محققان و كاوشگران در حين جستجو، ناگهان به فسيلهايي از دايناسورهاي شاخدار و آشيانههايي كه در آنها تخمهايي از اين موجودات قرار داشت، برخورد كردند و همين موضوع سبب توجه آنها به اين گروه از موجودات شد.
خزندگان، از گذشته تا امروز
اگرچه امروزه موجودات خزنده بسيار زيادي ساكن زمين هستند، اما اغلب اين موجودات بسيار كوچك بوده و در ميان زنجيره موجودات زنده تنها نقش بسيار كوچك و جزيي را به عهده دارند. اين در حالي است كه در دوره زمينشناسي مزوزوئيك كه دوره خزندگان ناميده شده است، اين موجودات بخش وسيعي از محيط زيست را به تصرف خود درآورده بودند و نهتنها در سرزمينهاي خشك و كوهستاني بلكه در باتلاقها، مردابها و حتي اقيانوسها نيز رد پايي از آنها يافت ميشد. اندازه اين موجودات بسيار متغير بود و گاهي خزندهاي بزرگتر از فيلها نيز ديده ميشد. از نظر ساختمان بدني و شيوه زندگي نيز تفاوتهاي زيادي ميان گروههاي مختلف خزندگان وجود داشت. خزندگان ابتدايي شباهت زيادي به دوزيستان اوليه داشتند و تشخيص آنها اغلب بسختي صورت ميگرفت.
اما اين شباهتها را ميتوان به عنوان شواهد و دلايل ارزشمندي در شناسايي منشاء اوليه خزندگان در نظر گرفت.
بسياري از خزندگان در مقايسه با موجوداتي كه امروزه به عنوان مهرهداران طبقهبندي ميشوند از ويژگيهاي ظاهري متفاوت و جالب توجهي برخوردار بودهاند، اگرچه در ميان اين گروه موجوداتي نيز وجود داشتهاند كه از ويژگيهاي بسيار متمايزي برخوردار بودهاند و امروزه هيچ موجودي مشابه آنها يافت نشده است. در اواخر دوره زمينشناسي مزوزوئيك ميان زيوي، خزندگان جانشين دوزيستان شدند. مزوزوئيك شامل 3 دوره ترمايسه، ژوراسيك و كرتاسه است. اگرچه در زمان ژوراسيك تعداد خزندگان به اوج خود رسيد و انواع گوناگوني از خزندگان كه از نظر ويژگيهاي ساختاري و شيوه زندگي متفاوت بودند، به وجود آمدند، اما در سالهاي آخر كرتاسه، بيشتر اين خزندگان از بين رفته و منقرض شدند و تنها 4 گروه اصلي خزندگان باقي ماندند كه امروزه تنها موجودات باقيمانده از خزندگان اوليه محسوب ميشوند. يكي از مهمترين ويژگيهاي تكاملي خزندگان سازگاري آنها با محيط خشكي بوده است. اغلب خزندگان مجهز به پوستي خشك و شاخي هستند كه مانع از بين رفتن آب بدن و سازگاري آنها براي زندگي در خشكي ميشود. علاوه بر اين خزندگان اوليه ميتوانستند تخمهايي توليد كنند كه جنين آنها قادر بود روزي زمين و بيرون از آب نيز تكامل پيدا كند كه اين ويژگي نقش مهمي در سازگاري آنها داشته است.
چرا دايناسورها منقرض شدند؟
دايناسورها 65 ميليون سال پيش منقرض شدند، اما هنوز علت واقعي آن مشخص نشده است.
گروه از محققان سرماي شديد را عامل اصلي انقراض دايناسورها ميدانند و گروهي ديگر برخورد يك شهابسنگ را علت اين پديده در نظر گرفتهاند. عدهاي نيز خشكسالي را در نابودي اين گروه از موجودات موثر ميدانند. امروزه دانشمندان به اطلاعات بسيار زيادي درباره دوره زمينشناسي كرتاسه كه همزمان با انقراض خزندگان اوليه و دايناسورها بوده است، دست يافتهاند. اين دوره از 135 ميليون سال پيش آغاز شده و 70 ميليون سال پيش با مرگ ناگهاني دايناسورهاي عظيمالجثه به پايان رسيده است، اما به نظر ميرسد هنوز هم لازم است تحقيقات بيشتري در اين زمينه انجام شود. چگونگي از بين رفتن دايناسورها و موجودات ديگري كه به خزندگان اوليه تعلق داشتند و همچنين افزايش تعداد گونههاي پستانداران موضوعي است كه هنوز پاسخ دقيقي براي آن يافت نشده است. اگرچه بسياري از دلايل ارائهشده درباره اين پديده ميتواند مرگ تدريجي آنها را توجيه كند، اما بدون شك نابودي ناگهاني و سريع اين موجودات مستلزم وجود علل ديگري است. بسياري از نظريات مطرح شده در اين زمينه مبني بر اين است كه دايناسورها به علت داشتن حساسيت نسبت به رشد گياهان گلدار يا وقوع آتشفشان يا حتي ابتلا به نوعي بيماري خاص نابود شدهاند. گروهي از محققان بر اين باورند كه دايناسورها در نتيجه شيوع بيماريها و همچنين وقوع حوادث طبيعي به صورت تدريجي از بين رفتهاند و بر اين اساس مبارزه اين موجودات عظيمالجثه با حشرات ناقل بيماريها را عامل مهمي در ايجاد زمينههاي مناسب براي انقراض كامل اين موجودات دانستهاند. برخي از فسيلشناسان ميگويند اصابت شهابسنگهاي متعدد به زمين، آتشفشانهاي پرقدرت و عظيم شبه قاره هند و همچنين تغييرات شديد آب و هوايي در پايان دوره كرتاسه، مجموعه عواملي هستند كه هريك به نوبه خود نقش مهمي در نابودي دايناسورها داشتهاند. بيش از 65 ميليون سال پيش و در اواخر دوره كرتاسه، شهابسنگ بسيار بزرگي به زمين اصابت كرد كه در اثر آن حفره عظيمي تا عمق يككيلومتري از سطح زمين ايجاد شد.
پيش از اين تصور ميشد اين شهابسنگ عامل اصلي انقراض دايناسورها و ديگر خزندگان اوليه بوده است، اما مطالعات و تحقيقات جديد دانشمندان حاكي از آن است كه اين شهابسنگ بهتنهايي نميتواند عامل انقراض دايناسورها در كره زمين باشد، چرا كه برخورد اين شهابسنگ به زمين 300 هزار سال پيش از نابودي كامل حيات موجودات در سطح زمين بوده است و حتي پس از اين حادثه نيز بسياري از موجودات دريايي سالها به حيات خود ادامه دادند.
از سوي ديگر، حفره به جاي مانده از برخورد اين شهابسنگ يكي از هزاران آثار مخرب به جاي مانده از برخورد شهابسنگهايي مشابه در سطح زمين است.
بهطور كلي ميتوان گفت احتمالا برخورد شهابسنگها به سطح زمين سبب ايجاد زمينلرزهها و سوناميهاي متعددي شده است. غبار ايجاد شده در نتيجه اين برخوردها وارد جو شده و با ايجاد مانعي در برابر تابش نور خورشيد منجر به نابودي گياهان كه منبع اصلي تغذيه جانوران بودهاند شده است. بهنظر ميرسد با وقوع چنين پديدههايي، دماي هوا به ميزان قابل توجهي در سطح زمين كاهش يافته و پيش از افزايش مجدد، ريزش بارانهاي اسيدي و آتشسوزيهاي ناگهاني سبب از بين رفتن موجودات زنده است. با توجه به آنچه مورد بررسي قرار گرفت، ميتوان گفت نظريات فراواني درباره ناپديد شدن ناگهاني خزندگان ابتدايي مطرح شده است و اين در حالي است كه بر اساس يك نظريه ساده و ابتدايي گفته ميشود پستانداران، تخمهاي خزندگان بزرگ را خوردهاند يا اينكه تغييرات آبوهوايي مانند كاهش دما و رطوبت هوا شرايط نامناسبي را براي حيات خزندگان بهوجود آورده و با از بين رفتن خزندگان، موقعيت مناسبي براي اقامت پستانداران اوليه به وجود آمده است كه بتدريج در دورههاي زمينشناسي بعدي تكامل يافتهاند.
كشف اسراري درباره دايناسورها
ميليونها سال پيش و حتي پيش از اينكه انسانها به وجود آيند، دايناسورها ساكن زمين بودهاند و در دوره زمينشناسي مزوزوئيك كه به عصر خزندگان معروف است، در كنار ديگر خزندگان ابتدايي زندگي ميكردند.
دايناسورها به گروه موجودات خزنده متعلق بودند و از طريق تخمگذاري توليد مثل ميكردهاند و در زمانهاي مختلف، انواع متفاوتي از اين موجودات زنده عظيمالجثه زندگي ميكردهاند، اگر چه هيچيك از دايناسورها قادر به پرواز نبوده و هيچ گروهي از اين موجودات نيز ساكن آبها و درياها نبودهاند. طول بزرگترين دايناسورها بيش از 30 متر بوده است و اين در حالي است كه دايناسورهايي كه جثه آنها به اندازه يك جوجه بوده است به عنوان كوچكترين دايناسورها شناخته شدهاند. اينكه دايناسورها چه رنگي بودهاند، چه صدايي داشتهاند، رفتار و حركات آنها چگونه بوده است يا اينكه چطور جفتگيري ميكردهاند، سوالات و معماهايي است كه پاسخگويي به آنها از بررسي فسيلهاي يافتشده از اين موجودات امكانپذير نخواهد بود.
حتي تعيين جنسيت فسيلهاي يافت شده نيز اغلب دشوار است. دايناسورها برخلاف خزندگان ديگر مانند مارمولكها، داراي پاهايي بلند و كشيده بودهاند و به همين دليل ميتوانستهاند بهراحتي بدن خود را بالاتر از سطح زمين نگاه دارند. آنها به آساني روي زمين حركت ميكردند و حتي گروهي از آنها قادر به دويدن بودند. اغلب دايناسورهاي گياهخوار داراي دندانهايي بودند كه وظيفه جويدن و خرد كردن غذا به قطعات كوچكتر را به عهده داشتند؛ اما گروهي از دايناسورهاي گياهخوار مانند ديپلودوكوس دندان نداشتند و براي از ميان برداشتن مشكلاتي كه احتمالا در هضم غذا با آن مواجه ميشدند، همراه غذا، سنگهايي را ميبلعيدند كه نقش مهمي در خرد كردن غذاي بلعيده شده در شكم اين موجودات داشت.
تاكنون تصور ميشد همه دايناسورها موجوداتي خونسرد بودهاند؛ اما دانشمندان امروزه فسيلهايي از نوعي دايناسور را شناسايي كرده و مورد مطالعه قرار دادهاند كه نشان ميدهد يك نوع از دايناسورها برخلاف ديگر دايناسورها خونگرم بوده است. گروهي از آنها روي دو پا راه ميرفتهاند و گروهي ديگر روي چهار پا، اگرچه برخي از آنها نيز ميتوانستند به هر دو شيوه حركت كنند. بررسي فسيلهاي يافتشده از اين موجودات نشان ميدهد اگرچه بعضي از دايناسورها بسيار سريع حركت ميكردهاند؛ اما در مقابل گروهي ديگر از اين موجودات داراي حركتي بسيار كند و تدريجي بودهاند. از نظر پوست نيز تفاوتهاي زيادي در ميان گروههاي مختلف اين موجودات ديده شده است. پوست بعضي از آنها بسيار ضخيم و ناهموار بوده است و برخي ديگر داراي پرهاي اوليه بودهاند و به همين علت گفته ميشود بعضي دايناسورها شبيه به پرندگان بودهاند و ممكن است اين موجودات اجداد پرندگان امروزي باشند.
بر اين اساس شايد بتوان گفت دايناسورها منقرض نشدهاند؛ بلكه امروزه به صورت پرندگان به حيات خود در سطح اين كره خاكي ادامه ميدهند. اگرچه اولين فسيل متعلق به دايناسورها در سال 1818 ميلادي شناسايي شد؛ اما اين واژه كه از دو كلمه دينوس به معني وحشتناك و سوروس به معني مارمولك ساخته شده است، براي نخستين بار در سال 1842 توسط ريچارد سون، كالبدشناس انگليسي به اين گروه از موجودات كه در آن زمان تنها 3 نوع از آنها شناخته شده بودند، اطلاق شد. اركئوپتريكسها آخرين دايناسورهاي روي زمين بودهاند كه گفته ميشود در دورههاي زمينيشناسي بعدي تغيير شكل داده و به پرندگان امروزي تبديل شدهاند. اين در حالي است كه قديميترين دايناسور شناختهشده نيز ائوراتپو بوده است كه دايناسوري گوشتخوار و متعلق به
228 ميليون سال پيش است.
كدام دايناسور از همه بزرگتر است؟
پيش از اين تصور ميشد دايناسور تيرانوسارركس يا ستيركس از بزرگترين دايناسورهاي گوشتخوار است، اما اطلاعات جديد نشان ميدهد نوعي دايناسور گوشتخوار ديگر وجود دارد كه از ديگر دايناسورهاي گوشتخوار بزرگتر است. اين دايناسور كه اسپينوسوروس نام دارد، آروارهاي دراز و پشتي خميده دارد. طول بدن اين دايناسور بيش از 17 متر است و در مقايسه با ستيركس دستهايي بسيار بلندتر و قدرتمندتر دارد. ستيركس دايناسوري است كه 67 ميليون سال پيش ساكن زمين بوده است. بزرگترين فسيل يافتشده متعلق به اين دايناسور گوشتخوار از ميان 30 نمونه فسيل اين دايناسور كه تاكنون كشف شده است، 8/12 متر طول دارد. اين در حالي است كه چند سال پيش، نمونهاي از فسيل نوعي دايناسور گوشتخوار ديگر موسوم به چيگانتوسوروس يافت شد كه طول آن بيش از 7/12 متر بود، اما به نظر ميرسد اسپينوسوروس بزرگترين دايناسور گوشتخواري است كه تاكنون شناخته شده است. نخستين فسيل متعلق به اين جانور در سال 1912 توسط يك ديرينشناس آلماني يافت شد. اما همه تحقيقات انجام شده توسط اين محقق كه در موزه شهر مونيخ نگهداري ميشد، هنگام بمباران اين شهر در سال 1944 از بين رفت.
از آن زمان، هرچه درباره دايناسورها كشف شده، مربوط به دايناسورهاي كوچكتر بوده است، اما بررسي نمونههاي پراكنده از استخوانهاي يافت شده كه متعلق به اسپينوسوروسها بوده است، نشان ميدهد نتايجي كه در گذشته در مورد اين دايناسور به دست آمده، درست بوده است.اين دايناسور 100 ميليون سال پيش در آفريقا زندگي ميكرده است. آنها دهاني شبيه سوسمار داشتهاند و با حركت ارهاي دندانهاي خود شكار را به دام ميانداختهاند، اگرچه دايناسورهاي گياهخوار اغلب بزرگتر از گوشتخوارها بودهاند.