آیه ای که اشک پیامبر(ص) را جاری کرد

 

ابن مسعود یکی از نویسندگان وحی بود٬یعنی از کسانی بود که هر چه از قرآن نازل می شد٬ مرتب می نوشت و ضبط می کرد و چیزی فرو گذار نمی کرد. یک روز رسول اکرم به او فرمود: مقداری قرآن بخوان تا من گوش کنم. ابن مسعود مصحف خود را گشود٬سوره مبارکه نسا آمد٬ او می خواند و رسول اکرم با دقت و توجه گوش می کرد٬ تا رسید به آیه ۴۱از سوره مبارکه نساء:

فَكَیفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِیدًا

چگونه باشد آن وقت که از هر امتی گواهی بیاوریم٬و تو را برای این امت گواه بیاوریم.

همین که ابن مسعود این آیه را قرائت کرد٬چشم های رسول اکرم پر از اشک شد و فرمود : دیگر کافی است.

 برگرفته از:

داستان راستان، مرتضی مطهری

افسانه صلیب

مسیح ع

قرآن در آیه 157سوره نساء مى گوید:«مسیح نه كشته شد و نه به دار رفت بلكه امر بر آنها مشتبه گردید و پنداشتند او را به دار زده اند و یقیناً او را نكشتند!»

ولى اناجیل چهارگانه كنونى همگى مساله مصلوب شدن (بدار آویخته شدن ) مسیح (علیه السلام ) و كشته شدن او را ذكر كرده اند، و این موضوع در فصول آخر هر چهار انجیل .

(متى - لوقا - مرقص – یوحنا)

مشروحاً بیان گردیده ، و اعتقاد عمومى مسیحیان امروز نیز بر این مسأله استوار است .

بلكه به یك معنى مساله قتل و مصلوب شدن مسیح ، یكى از مهمترین مسائل زیربناى آئین مسیحیت كنونى را تشكیل مى دهد، چه اینكه مى دانیم مسیحیان كنونى مسیح (علیه السلام ) را پیامبرى كه براى هدایت و تربیت و ارشاد خلق آمده باشد نمى دانند، بلكه او را ((فرزند خدا))! و ((یكى از خدایان سه گانه ))! مى دانند كه هدف اصلى آمدن او به این جهان فدا شدن و باز خرید گناهان بشر بوده است ، مى گویند: او آمده تا قربانى گناهان ما شود، او بدار آویخته و كشته شد، تا گناهان بشر را بشوید و جهانیان را از مجازات نجات دهد، بنابراین راه نجات را منحصرا در پیوند با مسیح و اعتقاد به این موضوع مى دانند!

به همین دلیل گاهى مسیحیت را مذهب ((نجات )) یا ((فداء)) مى نامند و مسیح را ((ناجى )) و ((فادى )) لقب مى دهند، و اینكه مى بینیم مسیحیان روى مساله صلیب فوق العاده تكیه مى كنند و شعارشان ((صلیب )) است از همین نقطه نظر مى باشد.

این بود خلاصه اى از عقیده مسیحیان درباره سرنوشت حضرت مسیح (علیه السلام )

ولى هیچیك از مسلمانان در بطلان این عقیده تردید ندارند، زیرا:

ادامه نوشته

ويژگي هاي پيامبران در قرآن (قسمت اول)

اوصاف عمومي پيامبران در قرآن



قرآن كريم در آيات فراواني، اوصافي براي پيامبران ذكر كرده است كه تقريباً شامل همه آنان مي‌شود. در اينجا به بررسي اين اوصاف مي‌پردازيم.
رسول، نبي و نذير
در قرآن كريم، سه صفت نبي، رسول و نذير براي همه پيامبران ذكر شده است. البته، اوصاف ديگري نيز ذكر شده كه يا عموميت ندارند و يا اگر عموميت داشته باشند، به تنهايي به عنوان مشخصه انبياء ذكر نشده‌اند؛ مثلاً، در قرآن صفت «بشير» بر پيامبران اطلاق شده ولي هيچ‌گاه به تنهايي به كار نرفته است؛ بر خلاف صفت «نذير» كه به تنهايي نيز ذكر شده است، حال آنكه بشير و نذير كه در بسياري از آيات در كنار هم آمده‌اند. (مبشرين و منذرين، نذيراً و بشيراً) قرآن پيامبران را به عنوان «نذير» معرفي مي‌كند:

«وَ اِنْ مِنْ اُمَّةٍ اِلّا خَلا فِيها نَذِيرٌ»
1 «... و هيچ امّتي نبوده مگر اينكه در آن هشدار دهنده‌اي گذشته است.»2

ادامه نوشته