«خانواده هم كانون محبت و احترام است و هم مركز انضباط و اقتدار؛ پس بيش از گروه‌هاي ديگر در كودك تأثير مي‌ گذارد و به زودي گروه، راهنمايي او مي ‌گردد.

كودك بر اثر محبت شور انگيز و اقتدار آرامش بخشي كه در خانواده مي ‌بيند، مي‌ كوشد تا هرچه بيشتر با آن همنوايي كند؛ از اين رو، خواه‎‎ ‎ناخواه، هنجارهاي آن را مي ‌پذيرد و اعضاي آن را الگو قرار مي‌ دهد.

خانواده، گذشته از آن كه نخستين گروه راهنماي كودك است، نخستين گروه عضويت او نيز است؛ لذا آسان‌ تر و سريع ‌تر از گروه‌هاي بعدي در شخصيت او رخنه مي‌ كند. تأثير خانواده در شخصيت اعضاي كم سال خود بسيار عميق است.»

بنابراين تحقيق و بررسي آسيب‌ شناسي خانواده، به ويژه در فرآيند تكامل انسان، نقش مؤثري ايفا مي‌ كند. ازدواج  كه يكي از بنيادهاي مقدس اسلام و عامل تكامل بشريت به شمار مي‌ رود، زماني مي ‌تواند مطلوب و موفق باشد، كه سرمنشأ آن خانواده‌هاي اصيل، بافضيلت و شرافتمند باشند، وگرنه يكي از عوامل عدم  استحكام خانواده  و طلاق‌هاي روزافزون در جهان معاصر، خانواده‌هاي به هم ريخته و نابسامان و بي ‌بنياداند، كه در نتيجه‌ فرزنداني محروم از پدر، مادر و كانون دلپذير خانواده را به دنبال خواهد داشت. متأسفانه اكثر دختران و پسران فراري، محصول سهل ‌انگاري خانواده‌هاي منحرف و بدون ‌هويت فرهنگي و ديني ‎اند.

لذا توجه و دقت در انتخاب همسر  مناسب، باايمان و متدين در تربيت نسل آينده بسيار مهم است، اگر خانواده‌ها نتوانند وظايف خويش را به خوبي انجام دهند، و در نتيجه فرزندان گمراه و منحرف به جامعه تحويل دهند، نابساماني‌هاي فكري، فرهنگي و اجتماعي فراواني به وجود خواهد آمد. پيامبر گرامي اسلام در اين باره مي ‌فرمايد: اي مردم از «سبزه‌ي مزبله» بپرهيزيد. پرسيدند: مزبله چيست؟ فرمودند: زن زيبا در خانواده‌ي بد.

گرچه سخن پيامبر گرامي اسلام درباره‌ي زن وارد شده است، اما بي‌ ترديد اين حكمت درباره‌ي مرد نيز صدق مي ‌كند، زيرا او نيز اگر در خانواده‌ي بد و فاسد پرورش يافته باشد، مي ‌تواند عامل ناهنجاري‌هاي زيادي گردد.

با بررسي  آسيب شناسي خانواده  در جهان غرب، آشكار مي‌ شود كه در دوران شكوفايي دانش، تكنولوژي و صنعت، استحكام و كانون گرم خانواده كمتر مورد توجه قرار گرفته و ضربات شكننده ‌اي را به جامعه‎ ي بشري وارد نموده است. رعايت نكردن اصول و مباني صحيح زندگي، باعث فساد و جنايت در جامعه مي‎ شود. متأسفانه، دولت‌هاي مدعي جامعه‌ ي متمدن غربي،‌ هيچ گاه به اصالت و بنياد خانواده ـ آنچنان كه شايسته است ـ توجه نداشته‌ اند؛ حتي گاهي در راستاي سياست‌هاي دنيايي و نفساني خود، با كساني كه به اصول و باورهاي ديني و مذهبي اعتقاد دارند، به مبارزه برخاسته و تمام ارزش‌هاي انساني را زير پا مي ‌گذارند؛ مثل مبارزه با حجاب زنان و دختران در بعضي از كشورها.

آمارها نشان مي‌ دهد كه ساختار خانواده در جهان غرب تا چه اندازه بي ‌ثبات و متزلزل و هراس‌آور است.

«امروزه ساختار خانواده در آن جوامع، با مشكلات متعددي دست به گريبان است. آمار بالاي طلاق ، همجنس بازي، زندگي زوجين، در چار‌چوب‎هاي خارج از دايره‌ي ازدواج، عدم وفاداري زوجين به يكديگر، بي‌بندوباري فرزندان، سطح بالاي حاملگي دختران جوان و بالا رفتن تعداد كودكان و نوجواناني كه در خانواده‌هاي بدون پدر يا مادر بزرگ مي‌‌ شوند و...، پايداري خانواده‌ها را در آن جوامع با خطر مواجه ساخته است... در كشورهاي غربي طي سال‌هاي 1970ـ 1988 تعداد نوزادان نامشروع كه نتيجه‌ ي روابط جنسي خارج از چارچوب ازدواج بودند، به شدت افزايش يافت. در سوئد از هفده درصد در سال 1970 به پنجاه و يك درصد در سال 1988 رسيده است». بنابراين، توجه به خانواده و شناخت آسيب‌هاي گوناگون آن بسيار لازم و ضروري است.