مهاجرت امامرضا (ع) از مدینه به طوس، با وجود همه مظلومیت، اما برکات فراوانی داشت. هرچند این امام در غربت ماند، اما تأثیراتی که این مهاجرت بر ایران داشت، بسیار است. امام وقتی به سوی طوس میآمد، در نیشابور در مجلس مأموران با جماعتی از فلاسفه و پزشکانی چون یوحنا بن ماسویه و جبرئیل بن یخشوع و ابن بهله هندی و دیگر کسان گرد آمدند. سخن از طب به میان آمد. وقتی مأمون دراینباره از امام پرسش کرد، حضرت فرمود: «برای من به مرور زمان تجربیاتی بوجود آمده که آن را برای امیر مینویسم.»
حضرت ثامنالحج نظرات خود را به صورت نوشتار در یک کتاب به مأمون ارائه کرد. چون این کتاب بسیار جلب توجه مأمون و دانشمندان آن عصر شد، مأمون دستور داد آن را با آب طلا بنویسند و به همین دلیل به «الرسالهالذهبیه» معروف شد.
از نخستین کسانی که در پزشکی کتاب نوشته، امام علی بن موسی الرضا (ع) است. علمای شیعه، افزون بر طب الصادق و طب الرضا (ع)، از آثار زکریای رازی و حکمای دیگر نیز استفاده میکردند.
از وقتی که استعمارگران پای خود را در کشورهای اسلامی گذاشتند (پس از جنگ جهانی و متلاشی شدن حکومت عثمانیها) دانشکدههای پزشکی کشورهای اسلامی پیرو درسها و برنامههای درمانی آنان شد و حتی قوانین پزشکی ما قانون کشورهای استعمارگر شد.
در نتیجه آن طب اسلامی جزو خرافات قرار گرفت و حجامت که جایگاه خاصی در طب اسلامی (الرسالهالذهبیه) و کتاب قانون داشت، به دستور آنان جزو خرافات غیرقابلقبول قرار گرفت. در صورتی که در فرمایشات پیامبر گرامی اسلام در حدیث معراج نیز بر حجامت تأکید شده است. پس از آن متأسفانه طب اسلامی را جزو منسوخ شدهها به حساب آوردند و مروج طب اسلامی را به تعزیرات و زندان محکوم میکردند.
تازه به فکر استفاده از طب سنتی افتادهاند و دانشکدهای برایش اختصاص دادهاند آن هم به دلیل اینکه برخی فواید طب قدیم مشخص شده است. تا پیش از این هیچکس نمیپذیرفت طب سنتی میتواند چه فوایدی داشته باشد. الان فهمیدهاند که مثلاً به کمک طبسوزنی، میتوان عمل باز قلب انجام داد.
من به طب سنتی و طب تغذیه اعتقاد دارم. تجربیات مختلفی دربارهاش دارم. نه اینکه با این روش طبابت کنم، اما موارد بسیاری دیدهام که پزشکی مدرن وامانده است، اما طب سنتی به خوبی از پس یک بیماری بر آمده. شاید خندهدار باشد و عجیب. اما جالب است؛ بیست سال پیش درد شدیدی بین سه انگشت وسط پای چپم راحتی مرا سلب کرده بود و مرا سالها از پوشیدن کفش محروم کرده بود، نزد چندین متخصص و فوق تخصص رفتم ولی متأسفانه هیچ نتیجهای نگرفتم، به طب سنتی برگشتم، دیدم در طب سنتی استفاده از زالو را در این مورد توصیه میکنند، دو نوبت در جای درد زالو انداختم و به قول گفتنی آبی بود که روی آتش ریختم. آن دردها که راحتی مرا سالها سلب کرده بود، کاملاً خوب شد. بیش از 15 سال از آن تاریخ میگذرد و خوشبختانه دیگر هیچ خبری از آن دردها نیست.
یکسال بعد از آن، گزارشی از اروپا رسیدکه اورتوپدهای درجه یک آلمان از زالو برای درمان آرتروز استفاده کردند و نتایج باور نکردنی داشته است، زیرا در لعاب زالو ماده ضد انعقادی وجود دارد که باعث میشود که خونرسانی را به مفصل زیاد کند و مشکلات مفصلی را درمان کند.
در کتاب طب امامرضا، الرسالهالذهبیه انواع غذاها و طبیعت آن و انواع مزاجها مطرح شده است ولی امروز اگر در محافل پزشکی این حرفها مطرح بشود، آن را به سخره میگیرند و میگویند غذاهای سرد و گرم، مزاج سوداوی و بلغمی و صفراوی یعنی چه؟ من هم میگویم عزیزان تمنا میکنم چیزهایی که نمیدانید و نمیفهمید را انکار و مسخره نکنید.
آمریکا طب سنتی چین و طب سوزنی آن را در بهترین دانشکدههای پزشکی به تدریس در آورده. عملهای قلب باز را بدون داروی بیهوشی با بیحس کردن موضعی با طب سوزنی در حالی که بیمار کاملاً بهوش است انجام میدهند، این مسائل از نظر علوم پزشکی قابل قبول نیست ولی باید آن را قبول کنیم. در طب مدرن درباره تقسیم غذاها و مزاجات هیچ بحثی نشده است. در دانشکدههای پزشکی، فقط یک ترم درباره طب تغذیه بحث میکنند و کسی هم توجه نمیکند آن یک ترم چطور میگذرد. همه هم قبول میشوند. بیآنکه بفهمند در طب اغذیه چه گفتهاند.
همه اینها درحالی است که طب سنتی از 2200 سال پیش زمان بقراط تا بوعلی سینا، براساس تغذیه بوده است. هیچ ماده شیمیایی به عنوان دارو استفاده نمیشد. همه راههای درمانی با توجه به خواص غذاها بود. درواقع غذا، دوا بود و نه دوا، غذا. بقراط همین نظر را داشت، بوعلی سینا هم همین نظر را داشت. الرساله الذهبیه امامرضا (ع) هم بر همین اساس نوشته شد.
این مناسبت را غنیمت میشمارم و از همکاران عزیز میخواهم کمی تواضع علمی نشان بدهند؛ «انک لنتخرقالارض و لمتبلغالجبال طولا» و سر تعظیم را برای طب سنتی فرود آورند و داروخانههای آلمان و دانمارک و هلند و. . . را رها کنند.
رساله طبالرضا از نفیسترین و گرانبهاترین مواریث اسلامی در زمینه دانش پزشکی است و مشتمل بر رشتههایی از علوم پزشکی مانند علم تشریح، زیستشناسی، وظایفالاعضا و علمالامراض و بهداشت و جز آن میباشد وبخش زیادی از طب پیشگیری را نیز بیان کرده است. همچنین شامل دانش شیمی و تغذیه و بسیاری از دانشهای دیگر میباشد. این رساله در ظاهر ساده و هماهنگ با درک مردم آن زمان میباشد ولی در باطن عمیق و پیچیده است. از این رو ترجمهها و شرحهای گوناگونی از این کتاب در دورههای مختلف ارائه شده است.
مترجمانی طبالرضا را به فارسی ترجمه کردهاند که در اینجا به چند نمونه اشاره میکنیم. ترجمه الذهبیه از محمد باقی مجلسی که خطی است و در کتابخانه مرحوم سیدصدر در کاظمیه موجود است. ترجمه طبالرضا از محمد مؤمن قزوینی که نسخه خطی آن به کتابت سال 1126 ق در کتابخانه ملی ملک نگهداری میشود. ترجمه طبالرضا از حاتم بن نظام الملک و کتابت سال 1114 ق در کتابخانه ملی موجود است. ترجمه الذهبیه از مولی فیضالله عصار شوشتری استاد طب و نجوم که در سال 1133 ق کتابت شده است و نسخهای از این اثر در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشود.
همچنین بر طبالرضا شرحهای متعددی نوشتهاند. از جمله ترجمه العلوی للطب الرضوی، نوشته سیدضیاءالدین ابیالرضا فضلالله بن علی الراوندی (متوفی 548ق)، عافیه البریه فی شرح الذهبیه از میرزا محمد هادی فرزند میرزامحمد صالح شیرازی است که در زمان سلطنت شاه سلطان حسین صفوی تألیف شده است و نسخه خطی از آن به خط شارح به سال 1133 ق در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است. شرح طبالرضا از محمد شریف خاتونآبادی که آن را در حدود سال 1120 ق تألیف کرده است. محمد هاشم بن محمد طاهر طبالرضا را به فارسی ترجمه وشرح نموده است که نسخه خطی آن در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی نگهداری میشود. شرح طبالرضا از سیدعلی اکبر شبر (متوفی 1242)، تحقه شاهیه عباسیه از محمد نصیرالدین بن قاضی کاشف الدین حموی یزدی، این شرح با تصحیح و تحشیه حسین رضوی برقعی در سال 1308 با نفقه انتشارات دلاوران قم به چاپ رسیده است. شرح طبالرضا از نوروز علی بسطامی؛ المحمودیه از حاج میرزا کاظم موسوی زنجانی (متوفی 1292)؛ دکترعبدالصاحب زینی آن را با تازهترین اکتشافات علم پزشکی مقایسه و تطبیق داده است و در سلسله انتشارات ملتقی المعصومین، در بغداد منتشر کرده است.